هوده به قلم مهدیه سجده
پارت سیزده :
عنبیههای سیاهش که به زیتونیهای الناز رسید، صدایش خوابید و با حس خفگیای روی صندلی که عقب کشیده بود، نشست.
- الناز چرا نمیری پیش مشاور؟ شاید مشکل حل شد.
اما او بیشتر گُر گرفت و همانطور که صندلهایش را روی سرامیکها میکوبید، سمت اتاق ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
میم
00نمیشه یکی از این بهنود هاهم سر را ما قرار بگیره ؟؟؟😄😄